خلاصه داستان : یک کارگر کارخانه که دارای بیماری روحی است، با سردرگرمی در نقش یک قاتل فرو می رود و توسط گربه ی سخنگوی بدذات و سگ سخنگوی نیک سرشتش، راهنمایی می شود...

خلاصه داستان : مرد فوق‌العاده ثروتمندی برای درمان سرطانش تن به پرتودرمانی می‌دهد و این عمل باعث می‌شود که ضمیر ناخودآگاهش در بدن مرد جوان سالمی حلول کند. اما همه چیز آن طور که به نظر می‌رسد نیست، او شروع به کشف راز منشأ این بدن و سازمانی که برای محافظت از علت آن دست به قتل خواهد زد می‌کند.

خلاصه داستان : جری به همراه یک پوکر باز جوان بنام کورتیس برای محک زدن شانسشان به جنوب می روند تا در مسابقات پوکر شرکت کنند، آنها این تصور را دارند که ممکن است چیزهایی که از دست داده اند را دوباره بدست آورند...

خلاصه داستان : این فیلم روایتگر داستان زندگی واقعی ماریا آلتمن می باشد. وی یکی از نجات یافتگان حادثه هولوکاست بود که برای بازپس گرفتن نقاشی معروف « پرتره َادل بلوک بائر » وارد دعوای حقوقی شد و...

خلاصه داستان : "دیوید کالینز" مردی خجالتی است که دوست دختر چند ساله اش "سارا" به او یک اولتیماتوم داده است، تهعد یا اتمام رابطه. او دو ماه فرصت دارد تا تصمیم بگیرد می خواهد با او بماند یا نه...

خلاصه داستان : داستان فیلم در مورد یک معلم منصف است که باید با رقیب خود که یک معلم خشن می باشد، برای برنده شدن جایزه "معلم سال" مبارزه کند...

خلاصه داستان : جرج لوتز خانه ای به اسم آمیتی ویل را در نیویورک به مبلغ پائینی خریداری کرده و به همراه همسر و سه فرزندش به آنجا نقل مکان می کند. آنها پس از مدتی در می یابند که این خانه تاریخ خونباری داشته است. یکسال قبل در این خانه پسر جوانی به اسم رونالد نیمه شب شش عضو خانواده اش را بقتل رسانده است. اکنون جرج و همسرش متوجه اتفاقات عجیب و ترسناکی در خانه می شوند از جمله اینکه بچه های لوتز با ارواح کشته شدگان تماسهائی برقرار می کنند و پدر رالف که کشیش محله است پس از تطهیر خانه دچار یک بیماری حاد می شود و همچنین رفته رفته جرج احساس می کند شبیه رونالد شده است...

خلاصه داستان : یک مشاور سیاسی در تلاش است تا روابط گذشته‌ و همینطور طلاق قریب الوقوع اش را برای دختر ۱۱ ساله اش توضیح دهد...

خلاصه داستان : داستان فیلم در مورد خانواده «تایلور» بعد از یک تصادف از هم پاشیده می شوند و سال ها بعد...

خلاصه داستان : «مارگارت تیت» دستیار جوانش را مجبور به ازدواج با خودش می کند، تا از باطل شدن ویزایش در امریکا جلوگیری کند و به کانادا دیپورت نشود.